-
شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ
-
۱۶۶
سنن و آداب هر ملتی ، زاییده محیط از لحاظ جغرافیایی و اقتصادی و محیط تربیتی ، عقاید و افکار آنهاست که بر اثر توالی قرون و اعصار و در تارو پود آن ملت هر چه بیشتر ثابت و راسخ گردیده است .
الف - بحثی در سنن و آداب ملل
سنن و آداب هر ملتی ، زاییده محیط از لحاظ جغرافیایی و اقتصادی و محیط تربیتی ، عقاید و افکار آنهاست که بر اثر توالی قرون و اعصار و در تارو پود آن ملت هر چه بیشتر ثابت و راسخ گردیده است . بنابر این برای هر محقق بحث و بررسی درباره آداب و رسوم قومی که بر حسب موقعیت خویش دارای تاریخ می باشد به ویژه وقتی که آن آداب و رسوم کلا یا بعضا مغایر با آداب و رسوم و سنت فعلی او باشد ،امری بسیار دشوار و مشکل است . زیرا نمی توان درباره نحوه زندگی و ویژگی های روحی و اخلاقی و آداب و رسوم ملتی از دیدگاه جامعه امروز با سنن و آدابی که ما داریم ، محیط زندگی و اقتصادی و سیاسی و برخورداری از ارتباطات ، نحوه تربیت و اختلاط ملل مختلف با یکدیگر
نگریست و درباره طرز تفکر مردم آن به داوری نشست و تنیجه گرفت .
ما امروز در شهرهای نسبتا بزرگ زندگی می کنیم ، از خانه های تا حدی راحت استفاده می کنیم ، از تمامی امکانات که با معماری مدرن همه احتیاجات یک زندگی مرفه در آن به کار گرفته شده است و ... . آداب و رسوم و سنن ما منطبق با چنین محیطی است .
حالا با این مقدمه بسیار کوتاه و فشرده ، چگونه می توان با همین دید و برداشتی که از جامعه خود داریم ، در طرز برخوردها و آداب و رسوم و سنت های 14 قرن پیش قضاوت کنیم و نتیجه بگیریم ؟!
از زندگی در قبیله ، در قلعه ، زیر چادر ، در بیابان و در چهارچوب سنت های قبیله ای چه می دانیم ؟ تازه اگر هم چیزی بدانیم آیا این دانش تا آن حد هست که ما خود را در میان آن قبیله و در آن چهارچوب سنن و آداب حس کنیم و مانند آنها قضاوت کنیم و اوضاع و احوال را از دیدگاه همان زمان و همان مکان و بالاخره همان سرشت ها و خوی های چندین و چند قرن پیش تربیت قبیله ای و عشیره ای ، بنگریم و داوری کنیم ؟
ما هرگز ادعا نمی کنیم که می توانیم شما در این سیر و سیاحت به تمام معنی رهبری کنیم و اوضاع و احوال و سنن و آداب اجتماعی قبایل مختلف سرزمین عربستان را آن هم در 14 قرن قبل بطور آشکار و ملموس در اختیار شما قرار دهیم تا جایی که شما هم خود را یکی از آن افراد حس کنید ؛ بلکه سعی می کنیم تا حدی اوضاع و احوال آن محیط را برای شما تشریح کنیم و شما را با حقایق تاریخی آن سرزمین آشنا سازیم .
ب ــ حقایقی از تاریخ
همه تاریخ نویسان جهان اعم از دوست و دشمن در این امر متفق هستند که مردم سرزمین عربستان در دوران پیش از اسلام :
1 - به علت ناسازگاری محیط زیست ، بیشتر به صورت چادر نشین زندگی می کردند و راه تامین معیشت آنها به همین علت ،
نه از راه کشاورزی و بعضی از اینها نیز از راه دام پروری نبوده است بلکه از راه چپاول و غارت یکدیگر و کشت و کشتار دیگر قبایل
صورت می گرفته است تا بدان وسیله دست کم چند روزی شکم قحطی کشیده خود را از چنگال دیو گرسنگی برهانند .
2 - جز اهل یمن و شام ، چند واحه محقر و بی اهمیت در صحرای سوزان عربستان ، و چند قریه یا شهر کوچک ( اگر بتوان آن را
شهر نامید ) که بزرگترین و آبادترین آنها مکه و یثرب بوده است ، اثری از آبادی و تمدن در آن سرزمین سوخته دیده نمی شد .
3 - ثروت و مکنت در دست فئودالهای بت پرست و سردمداران قبیله قریش ، و احیانا یهودیان یثرب و دیگر واحه های نزدیک آن
می گردید . و دیگر مردمان آن سرزمین خشک را جز آه سوزان که از شدت فقر و درماندگی از سینه های لخت و برهنه آنان
بیرون می آمد ، دودی از اجاق ها بر نمی خاست ؛ به جز اشک یأس و حرمان که از دیدگان بی فروغ مردم آن سامان جاری بود،
آبی در دیگها نمی جوشید .
4- ناسازگاری محیط و چادر نشینی ، شلاق بادهای سوزان موسمی بیابان خشک و سوزان ، قتل و غارت و خونرزی و خون آشامی برای سیر کردن شکم خویش حتی برای چند روز ، فقر و بی نوایی ، سختی معیشت ، درنده خوئی ، و هزار بدبختیهای دیگر ، عواطف رقیق انسانیت و بشریت را از آن مردم بی نوا و بد بخت چنان سلب کرده بود که برخی از آنان به دست خویش پاره جگر خود و دختران
نوزاد بی نوا و ناتوان خود را زنده زنده در خاک می کردند تا سرباری بر سفره تهی و بی نان خود نبینند ؛ و بدبخت و سیه روزی ، سیه روزتر از خویش ، به جامعه از هم گسیخته و فقیر بیابن سوخته حجاز تحویل نداده باشند .
« ای پیامبر ! به آنان بگ بیائید تا بگویم چه چیز را خداوند بر شما حرام کرده است .
اینکه بر خدا شریکی قرار ندهید ، اینکه بر پدر و مادر به نیکی رفتار کنید ( بر آنها ستم روا ندارید )
و اینکه فرزندان خود را بر اثر فقر و تنگدستی نکشید . » (انعام / 151)
« شما ای مردم ! فرزندانتان را از بیم تنگدستی و پریشانی نکشید . این ما هستیم که شما
و آنها را روزی می دهیم . کشتن آنها گناهی بس بزرگ ( و نا بخشودنی ) است . » (بنی اسرائیل /31)
ــ کسانی که « دختران را زنده بگور می کردند » ، از آن جهت می ترسیدند که :
1 _ در جنگ و گریزها و قتل و غارت ها ، دختران نه تنها دست و پا گیرند ، بلکه به سادگی بر اثر فقر و تنگدستی به ننگ و فحشا کشیده شده و آبروی خانواده خود را بر باد می دهند .
2 – بعلت خصوصیات جسمانی که دارند به سادگی در شکست ها و عقب نشینی ها به دست دشمن گرفتار شده و به اسیری و بردگی برده می شوند .
3 – در قبیله و خانواده نقش مصرف کننده را برعهده دارند و سربار سفره تهی و خالی از نان آنان خواهند بود و جای مردان و پسران کارآمد و فعال خانواده و قبیله را خواهند گرفت :
« و اگر یکی از آنان به دختری مژده داده شود ، از شدت خشم و اندوه رخسارش به سیاهی گراید
و خویشتن را از چنین مژده( نکبت باری ) پنهان کند ؛ ( و با خود می اندیشد که ) آیا او را
به خواری و ذلت نگهدارد یا او را به زیر خاک پنهان سازد ؟ » ( نحل / 58-59 )
دخترانی که به این ترتیب زنده می ماندند ، وضع زندگیشان معلوم بود . گذشته از آن ، زن در جامعه آن روز عربستان مقامی و محلی از اعراب نداشت . در نظر مردان کالایی بود برای اطفاء شهوت مردان ؛ و گاهی چون دیگر کالاها ، به فرزند ارشد
به ارث می رسید و وارث در حقیقت مالک الرقاب او بوده و آزاد بود که او را به هر کسی که می خواهد ببخشد و یا تزویج نماید ، کنیزکان خود را به خودفروشی وامی داشت و آن کنیز هم مجبور بود تا درآمدی را که از این راه به دست آورده به ولی نعمت خویش تسلیم کند و یا بنا به خواسته و اراده ارباب ، خود را در آغوش این و آن اندازد و از ارث محروم باشد و همچنین اسیر و برده ، رانده شده ، منفور و عنصری پلید و فاقد ارزش و مایه دردسر ، و سربار جامعه به حساب آید
و بالاخره نه تنها اختیاری در مال و منال خود نداشته باشد ، بلکه حق حیات و نحوه زیستن نیز از او سلب شده باشد .
خداوند تبارک و تعالی می فرماید :
شما با این کار در پی مال دنیا هستید . آن کس که انها را با اکراه وامی دارد ،
خداوند پس از ان آمرزنده و با رحمت است . » (نور/33)
روش عرب با « زن» در پیش از اسلام چنین بوده است . اینکه می گوییم زنان عرب ، از آن روست که بدنبال بحث خود در سرزمین
حجاز هستیم . وگرنه « زن» در همان روزگار ، در هیچ قوم و مذهبی به عنوان یک انسان آزاده به حساب نمی آمد .
نعصب خشک و بی جا را کنار بگذاریم و تاریخ ادیان و ملل را ورق بزنیم تا صحت این مدعا بر ما روشن شود
و دریابیم که این تنها « اسلام » است که « حدود و حقوق زن » را به عنوان « یک انسان آزاده » کاملا محترم می شمارد .
اکنون با توجه به وضع رقت بار زندگی اعراب آن روز ، و مقام و موقعیتی را که زن در چنان اجتماعی داشت ، و دردسرهایی که او بدنبال خود برای هر خانه و قبیله ای می کشید ، نظر اسلام رادرباره زن ، در خلال رفتار حکیمانه رسول خدا (ص) با این « فرشته آسمانی »
که خداوند شریک و دمساز مرد آفریده ، و سکون و ارامش زندگی را در کنار او مقرر داشته است ، به مطالعه می نشینیم .
. مبارزه اقتصادی قریش با رسول خدا (ص)
در آن روزگار که تازه رسول خدا (ص) به پیامری مبعوث گردیده بود ، قریش برای جلوگیری از نشر و اشاعه این آیین جدید بچاره برخاست و برای بزانو در آوردن پیغمبر خدا (ص) با توجه به مقتضیات روز ، دست به کار تدبیر شدند .
به « دامادهای » آن حضرت پیشنهاد کردند تا برای انصراف آن حضرت از امور معنوی و نبوت ، و پرداختن به امور مادی و تأمین معیشت زندگی عائله خود ، دختران آن حضرت را طلاق دهند و به خانه پدر باز گردانند .
این داستان در « سیره ابن هشام » چنین امده است :
... قریش به یکدیگر گفتند : شما محمد (ص) رااز اندوه تامین مخارج خانواده آسوده کرده اید ، دخترانش را به او بازگردانید تا به تأمین زندگی آنها سرگرم شود . پس در اجرای این نقشه ، به دامادهای رسول خدا (ص) ، « ابوالعاص » خواهر زاده خدیجه و « عتبه » فرزند ابولهب عموزاده
آن حضرت ، مراجعه کردند و به آن دو پیشنهاد کردند که در ازای طلاق دختر محمد (ص) هر یک از دختران قریش ــ اشراف مکه ــ را که مایل باشند به همسری آنها خواهند داد !
« ابوالعاص » از این روی که به همسر خود دختر رسول خدا (ص) علاقه ای وافر داشت ، پیشنهاد قریش را نپذیرفت .
ولی « عتبه » جواب داد : « چنان که دختر سعید بن العاص یا نواده او ، دختر ابان بن سعید بن العاص را برایم تزویج کنید ، درخواست شما را اجابت خواهم کرد . »
قریش به تقاضای «عتبه » ترتیب اثر داد و دختر سعید بن العاص را به عقد او در آورد و او نیز رقیه ، دختر رسول خدا (ص) را طلاق داد .
با توجه به این واقعه تاریخی ، به سادگی می توان فهمید که زن در محیط زندگی آن روز تا چه حد بار گرانی بر دوش مرد خانواده بوده که قریش آن را قاطع ترین طریق برای مبارزه با رسول خدا انتخاب کرده است .
د - حمایت رسول خدا(ص) و جلب دشمن
از طرفی در آن زمان که کار دشمنی قریش با رسول خدا (ص) و یاران او به اوج شدت خود رسید ، جمعی از یاران آن حضرت از زن و مرد، بنا به اشاره رسول خدا (ص) به حبشه و پس از آن به مدینه هجرت کردند و در این راه دست از مال و دارایی خود پاک بسشتند و از آنچه داشتند در راه رضای خدا چشم پوشیدند و فقط جان سالم از دست کفار قریش بدر بردند . سرانجام رسول خدا (ص) به جمع آنان پیوست و مدینه را مرکز فعالیت حود قرار داد .
فقر و تنگدستی بعضی از این آوارگان به حدی بود که حتی جامه به تن نداشتند . رسول خدا (ص) ایشان را در مسجد مدینه بر سکویی که سایبانی داشت جای داد ، آنان شب و روز در آنجا بودند و به همین دلیل هم « اصحاب صُفّه » مشهور شدند .
در میان این آوارگان ، زنان بی سرپرست و شوهر مرده و دختران بی کس و کار وجود داشت که غیرت اسلام مانع از آن بود تا آنها هم در جمع مردان بر صفه بنشینند یا این زنان و دوشیزگان بدون مجوزی شرعی و منطقی به خانه یکی از انصار قدم گذارند .
از طرفی با پیش آمدن غزوات ، و کشته شدن مردان و رزم آوران مسلمان در پهنه نبرد ، تعداد زنان و دوشیزگان بی سرپرست رو به فزونی گذاشت ؛ اما با اشاره رسول خدا (ص) دیگر دوشیزگان و زنان ، بی سرپرست نمی ماندند بلکه به عنوان همسران قانونی ، شریک زندگانی دیگر یاران پیامبر (ص)
می شدند و به خانه آنها قدم می گذاشتند و بدینسان شیرازه زندگی آنها از هم نمی گسست .
اکنون با توجه به این مقدمات به مطلب و موضوع اصلی بحث باز می گردیم و راز تعدد همسران رسول خدا (ص) را پی می گیریم :
پیامبر اکرم (ص) در دوران حیات مبارکشان ، 11 همسر داشتند که البته همان طور که ذکر خواهد شد تمام ازدواج های پیامبر اکرم (ص) پس از وفات حضرت خدیجه (س) اولین همسر ایشان و در حالی که 50 سال از عمر پر برکتشان می گذشت ، انجام گرفته است و اغلب این ازدواج ها بر مبنای حکمت و سیاست و مصلحت اجتماع و اجرای قوانین الهی و همچنین از بین بردن آداب و
رسوم غلط جاهلیت بوده است ، نه ارضای هواهای نفسانی و ... .
ــ از میان این 11 نفر همسران پیامبر اکرم (ص) ، 2 نفر از آنان ، « حضرت خدیجه س » و « زینب دختر خزیمه » ، در زمان حیات رسول الله (ص) وفات یافتند .
ــ 6 نفر از همسران رسول خدا (ص) ، یعنی « خدیجه ، سوده ، عایشه ، حفصه ، ام حبیبه و ام سلمه » ، از قریش و بقیه همسران از غیر قریش بودند .
ان شاء الله در ادامه مباحث به معرفی همسران ایشان
و شرح دلایل ازدواج هر یک از این خانم ها با رسول خدا (ص) خواهیم پرداخت .
- « خدیجه » دختر خویلد اسدیه قرشیه :
خدیجه (س) نخستین بانویی بود که به همسری پیامبر اکرم (ص) در آمد و هم چنین نخستین بانویی بود که به رسالت ایشان ایمان آورد .
در زمان جاهلیت به حضرت خدیجه (س) ، « طاهره » می گفتند .
او پیش از ازدواج با رسول خدا (ص) ، ابتدا با « ابوهاله تمیمی » ازدواج کرده بود که از او صاحب فرزندی به نام « هند بن ابی هاله » شده بود .
پس از ابوهاله ، او به ازدواج « عتیق بن عاذ بن عبد الله بن عمر بن مخزوم » در آمد و از وی صاحب دختری به نام « هند » شد .
ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خدیجه (س) ، 15 سال پیش از بعثت انجام شد و این در حالی بود که خدیجه (س) 40 سال و پیامبر اکرم (ص) 25 سال داشتند . ( البته بنابر قول مشهور ، که إن شاء الله به بررسی صحت این موضوع نیز خواهیم پرداخت )
خدیجه (س) در سال دهم بعثت و پس از یکسال و شش ماه بیرون آمدن بنی هاشم از شعب ابی طالب و ابطال صحیفه قریش ، در حالی که 65 سال از عمر پر برکتش می گذشت ، دیده از جهان فرو بست .
او در مدت 25 سال ، تنها همسر پیامبر (ص) بود که از هیچ تلاشی در راه پیشرفت رسالت نبی اکرم (ص) دریغ نکرد .
فرزندان پیامبر(ص) غیر از ابراهیم ، از حضرت خدیجه (س) بودند .
و تا پایان عمر شریفشان همیشه به یاد او بودند و با صدقه هایی که بیاد او می دادند ،
خاطرات و فداکاری های او را همیشه گرامی می داشتند .
زمانی که خدیجه (س) وفات یافت ، پیامبر اکرم (ص) 50 سال داشتند .
الف ) آشنایی پیامبر اکرم (ص) با حضرت خدیجه (س)
آنچه در این بحث می توان بیان کرد این است که سفری که پیامبراکرم (ص) برای تجارت به شام رفته بودند ، با مال و اموال حضرت خدیجه (س) به عنوان اجرت نبوده ، بلکه به عنوان مضاربه بوده است .
پیشنهاد اولیه چنین مضاربه ای در برخی روایات با جناب ابوطالب (ع) به پیامبر گرامی اسلام (ص) و در برخی از روایات هم با خود حضرت خدیجه (س) بوده است . البته این دو با هم منافاتی ندارد . آنچه که در این جا مهم است این مسئله است که حضرت خدیجه کبری (س) خود ، بعدها خواهان و خواستگار پیامبر اکرم (ص) است .
ــ حضرت خدیجه (س) از خاندانی اصیل از حنفاء بودند که در بین این خاندان ، بت پرستی راه نداشته است .
حتی « ورقة بن نوفل » عموی آن بانوی بزرگ ، مشهور است که مسیحی بوده ولی بت پرست نبوده .
به هر حال عدم وجود بت پرستی در آنها مسلم است .
گفته اند که پدر حضرت خدیجه (س) ، « خویلد » ، در حرب فجار کشته شده و از دنیا رفته بود .
خدیجه کبری (س) خود خواستگار پیامبر اکرم (ص) بوده اند و در روایات مفصلی که مرحوم علامه مجلسی در کتاب حیاة القلوب آورده اند حتی پیشنهاد این ازدواج با خود حضرت خدیجه (س) بوده است و ایشان شخصی را نزد حضرت ابوطالب (ع) فرستادند تا به ایشان بگوید که شما به خواستگاری بیایید ( ... بنابر رسم مرسوم ؛ اما من خود خواهانم ) . البته پیامبر اکرم (ص) هم موافقت کردند و این ازدواج پر میمنت صورت گرفت .
- سن واقعی حضرت خدیجه (س) در هنگام ازدواج ؟!
متاسفانه در حال حاضر آنچه که در میان مردم جامعه به صورت شفاهی مشهور است و یا در مدارس ما به دانش آموزان تدریس می شود ، این است که حضرت خدیجه (س) در هنگام ازدواج با پیامبر اکرم (ص) ، 40 سال داشته اند و پیامبر اکرم (ص) نیز 25 ساله بوده اند ، یعنی ایشان 15 سال از حضرت خدیجه (س) کوچکتر بوده اند .
اما حقیقت اینجاست که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) ، دسیسه ای در سقیفه برخاست که شخصیت هایی را که در طول اسلام ، شخصیت حقیقی و محبوب دل پیامبر (ص) بوده اند ، به گونه ای ترور شخصیتی بکنند و با تزویر هایی که داشتند ، عیوبی را بر آنها وارد کنند تا خدشه ای در شخصیت آنها ایجاد شود و در مقابل ، شخصیتهایی را که هیچ جایگاهی در اسلام نداشتندو منفور بودند به عنوان شخصیت محبوب و پر جایگاه در دل و دیده پیامبر اکرم (ص) جا بزنند و البته در این کار موفق هم شدند !
مکتب و مدرسه خلفاء در این فکر بودند که کاری بکنند که « عایشه » به عنوان تنها زن سوگلی و محبوبه پیامبر اکرم (ص)
و تنها زنی که پیامبر دل و دین خودش را به او داده بود ، جلوه دهند تا بعدها بگویند : « تنها زنی که مثلا باکره بوده و پیامبر با او ازدواج کردند ، عایشه بود »
و حال آنکه این چنین نبوده است !
« ماریه قبطیه » کنیزی بود که باکره هم بود و پادشاه قبط ، او را به عنوان هدیه خدمت پیامبر اکرم (ص) فرستاده بود .
طبیعی است زمانی که یک پادشاه بخواهد هدیه ای را به عنوان تحفه بفرستد ، یک کنیز غیر باکرۀ ... را نمی فرستد .
حتی ایشان را با مراقب هم خدمت پیامبر اکرم (ص) فرستادند که ماجرای طولانی دارد .
بنابراین سعی کردند این چنین جلوه بدهند که « عایشه » تنها زن باکره پیامبر (ص) بوده و بگویند « حضرت خدیجه (س) » ، ام المؤمنین (س) زنی بوده که قبلا دو شوی برگزیده و از شوهرانش فرزندانی داشته و یک زن 40 سالۀ بیوه بوده است که با پیامبر اکرم (ص) ازدواج کرده است . و حال انکه این امر ، ناسازگاری و تعارض زمانی دارد !
استاد سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص) از این مطلب استفاده کرده و فرموده اند :
ــ مورد اتفاق است که حضرت خدیجه (س) در زمان رحلت ، یا 60 ساله بوده اند یا 55 ساله و حتی 50 ساله هم نقل شده است .
ــ از طرف دیگر این امر مسلم است که پیامبر اکرم (ص) در 25 سالگی ازدواج کردند و در سن 40 سالگی مبعوث شدند .
- بنابر این 15 سال میان این دو واقعه ، فاصله زمانی است .
ــ از طرفی حضرت خدیجه (س) در عام الحزن یعنی 10 سال پس از بعثت ، از دنیا رحلت فرمودند .
- بنابراین ایشان 25 سال با پیامبر اکرم (س) زندگی کردند .
ــ حال اگر این عدد 25 را از سن وفات حضرت خدیجه (س) که 55 سال است کم کنیم ،
ــ و اگر بنابر اقوال دیگر بخواهیم بسنجیم ، بعضی گفته اند ایشان « 25 ساله » بوده اند و برخی بیان کرده اند که سن ایشان
- « 30 سال » بوده است و بعضی هم گفته اند « 35 ساله » بوده اند کهالبته اکثر مورخین همین قول « 30 ساله » را ترجیح داده اند ، قولی که یعقوبی هم آن را تصحیح کرده و گفته این قول صحیح است .
حال اگر قول 25 ساله را بپذیریم ، حضرت خدیجه (س) با پیامبر اکرم (س) هم سن بوده اند .
بنابر آنچه که گفته شد ، مسلم است سن ایشان زمان ازدواج « 40 سال » نمی تواند باشد !
چون در این صورت سن مبارک ایشان در زمان رحلت باید « 65 سال » می بوده که
2 – تزوجت خدیجه و کانت عذراء
« سید مرتضی » از شیعه ، « بلاذری » از اهل تسنن و عده ای دیگر قایل به این امر هستند که :
« تزوجت و کانت عذراء » یعنی حضرت خدیجه (س) اصلا دوشیزه بوده اند و قبلا با کس دیگری ازدواج نکرده بودند .
حال این سوال مطرح است که اگر ایشان ازدواج نکرده بودند ، پس این فرزندان که به حضرت خدیجه نسبت داده اندوآنها را فرزند خوانده های پیامبر (ص) نامیده بودند ، متعلق به چه کسی بودند ؟!
ــ استاد سید جعفر مرتضی عاملی ، کتاب بسیار مغتنمی به نام : « البنات ربائب » تألیف کرده اند که در این کتاب بیان می کند آیا این دختران غیر از حضرت فاطمه زهرا (س) یعنی « زینب ، رقیه و ام کلثوم » ،دختران حقیقی پیامبر بوده اند یا ربیبه و دختر خوانده های حضرت (ص) ؟
چون عرب ها همان طور که پسر خوانده را پسر حقیقی میدانستند و می گفتند : « زید بن محمد » ، این دختر ها را هم می گفتند : « زینب بنت رسول الله ، رقیه بنت رسول الله و ام کلثوم بنت رسول الله » و حال آنکه این ها « ربیبه » بوده اند ودر واقع دختران « خواهر حضرت خدیجه (س) و " ابی هاله " شوهر خواهر حضرت خدیجه (س) » بوده اند .
بنابر این بعد از فوت ابی هاله و مادر این فرزندان ، آنها به خانه حضرت خدیجه (س) آمده اند و حضرت خدیجه کبری (س)از آنجا که کریمه و سیده قریش بودند ، از این یتیمان سرپرستی و کفالت می کردند .
بنابر این آنها ربیبه های خدیجه بودند و حضرت پیامبر اکرم (ص) نیز کفالت ایتام را مستحسن می شمردند ،بنابر این آنها دختران پیامبر اکرم (ص) معرفی شده اند و حال آنکه ربائب ( دختر خوانده های ) پیامبر (ص) بوده اند .
و اگر قول سید مرتضی و بلاذری در انساب الاشراف را بپذیریم که گفته اند : « کانت عذراء »