توصیه‌های متفاوت به رئیس‌جمهور در آستانه احتمال دیدار با اوباما

  • ۱۸۰

مانند چند سال اخیر، خبر سفر رئیس‌جمهور به ایالات متحده و برنامه‌های این سفر، مهم‌ترین خبر سیاسی در پایان شهریور ‌تبدیل شده است؛ رأی منفی مردم اسکاتلند به جدایی از انگلیس با دو رویکرد کاملا متضاد در روزنامه‌ها، بررسی شده؛ یک جناح «تقلب در شهر‌ها، وعده در روستا‌ها» را دلیل این نتیجه دانسته و روزنامه دیگر مردم‌سالاری و حاکمیت قانون را مهم دانسته است. بحث رابطه اصلاحات و دولت اعتدال هم همچنان داغ است.

توصیه‌های متفاوت به رئیس‌جمهور در آستانه احتمال دیدار با اوباما

اعتماد درباره سفر رئیس‌جمهور به آمریکا نوشته: احتمال دیدار رؤسای جمهور ایران و امریکا دیگر کلیشه شده، اما هنوز هم سرشار از هیجان است. هر سال مطرح می‌شود، اتفاق نمی‌افتد و دوباره سال بعد زنده می‌شود. یک تماس تلفنی ۱۵ دقیقه‌ای بزرگ‌ترین تحول این داستان تکراری است. همه منتظر تحول جدیدتری هستند، اما کسی برای آن «برنامه» ندارد: نه طرف ایرانی و نه طرف امریکایی. امریکایی‌ها گفته‌اند که از چنین دیداری استقبال می‌کنند و آن را به «انتخاب ایران» واگذار کرده‌اند. رئیس جمهوری ایران هم گفته «در دنیای سیاست همه چیز امکان پذیر است‌». 

اما با این مواضع به نظر نمی‌رسد دو طرف «دیدار تاریخی» را به «تقدیر» وانهاده باشند. مخصوصا آنکه رئیس جمهوری کشورمان تاکید داشته که «عدم رابطه با امریکا تا قیامت نیست‌». چنین رابطه‌ای هر وقت قرار باشد شکل بگیرد می‌توان آن را در قاب یک ملاقات تصویر کرد: تصویری که هنوز کمی دور از ذهن می‌رسد.‌‌ همان طور که حسن روحانی گفته برای جمهوری اسلامی ایران «موضوع امریکا یک موضوع خاص است، شرایط خاصی دارد و بین ایران و امریکا سالیان دراز تخاصم و تنش وجود داشته است‌». درست در آن سوی جهان و همزمان با سخنان روحانی، یک مقام امریکایی هم به خبرگزاری رویترز درباره احتمال دیدار اوباما و روحانی توضیح داده که «رئیس جمهور امریکا همواره نسبت به برگزاری چنین دیدارهایی با روی گشاده استقبال می‌کند‌». هر چند تمام گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال دیدار رؤسای جمهور ایران و امریکا در نشست عمومی سال گذشته سازمان ملل به یک تماس تلفنی کوتاه، آن هم در دقیقه ۹۰ خلاصه شد، اما این یک سال روابط دو کشور آنچنان هم بدون تحول نبودند. 

حداقل حالا روابط و دیدار مقامات ایران و امریکا در سطح وزرای امور خارجه یک چیز عادی شده است. آلبوم خاطرات سیاسی محمدجواد ظریف و جان کری در یک سال گذشته پر است از عکس‌های مشترک: عکس‌هایی سر میز مذاکره، در حال دست دادن یا حتی خوش و بش. یک سال بعد از نخستین سفر روحانی به نیویورک دیگر دیدار وزرای خارجه ایران و امریکا خبری هیجان برانگیز نیست. همین هم شاید هیجان گمانه‌زنی‌ها درباره دیدار اوباما و روحانی را افزایش داده باشد: آیا حالانوبت رؤسای جمهور است تا با هم عکس یادگاری بگیرند؟ شاید هنوز زود باشد. پشت عکس‌های یادگاری ظریف و کری در همین یک سال انباشتی از مسائل و اختلافات جدید هم وجود دارد: سوریه، داعش، تحریم‌های جدید امریکا، مرحله نهایی اختلافات پرونده هسته‌ای و... پارسال خیلی خبری از این مسائل نبود، اگر هم بود هیجان تغییر دولت در ایران و به تبع آن تغییر رویکرد سیاست خارجی کشورمان روی آن را پوشانده بود. 

داوود هرمیداس‌باوند در یادداشتی با تیتر «فرصتی برای ملاقات‌های ناممکن» برای روزنامه شرق در باره اجلاس سالانه «سازمان‌ملل» نوشته: یکی از مهم‌ترین دلایل اهمیت این اجلاس فرصتی است که رؤسای دولت‌ها برای مذاکرات مستقیم پیدا می‌کنند زیرا رؤسا و وزرای حاضر می‌توانند در حاشیه این اجلاس مذاکراتی را پیرامون مسائل منطقه‌ای خود پیش‌گیرند یا در مذاکره با کشورهای مورد علاقه خود به ارزیابی مسائل بین‌المللی بپردازند. از همین‌رو، امکان رسیدن به توافق‌ها و تفاهم‌های دوجانبه و چندجانبه نیز وجود دارد که بعضا می‌تواند از حاشیه اجلاس آغاز شود و در ملاقات‌های بعدی استمرار یابد.

به این ترتیب، بیان نظرات دبیرکل «سازمان‌ملل» در کنار آگاهی کشور‌ها از نظرات یکدیگر در موضوعات مختلف فضای مناسب و مساعدی را برای نمایندگان کشور‌ها فراهم می‌کند تا مشکلات خود را در قالب مذاکرات دوجانبه حل‌وفصل کنند. 

از سوی دیگر، گاهی ملاقات‌های ناممکن نیز با میانجیگری دبیرکل و حتی به صورت محدود‌تر در «کریدور»، امکان‌پذیر می‌شود. به یاد داریم زمانی که آقای‌خاتمی به این اجلاس رفته بودند و بیل کلینتون هم حضور داشت، رئیس‌جمهور آمریکا در جلسه ماند و نطق خاتمی را شنید در حالی که معمولا رؤسای‌جمهور آمریکا بعد از انجام نطق خود، اجلاس را ترک می‌کنند. دبیرکل «سازمان‌ملل» حتی پیشنهاد برگزاری مراسم شام و دیدار خاتمی و کلینتون را مطرح کرد که از سوی تهران پذیرفته نشد. این میانجیگری تا آنجا ادامه داشت که پیشنهاد بعدی دیدار در «کریدور» بود اما این پیشنهاد نیز به‌‌ همان دلایل از سوی خاتمی پذیرفته نشد. این ‌بار نیز ممکن است که مانند سال قبل پیشنهاد‌هایی مبنی بر تماس اوباما و روحانی مطرح شود.

علاوه ‌بر دبیرکل «سازمان‌ملل»، کشورهای علاقه‌مند دیگری نیز می‌توانند این نقش میانجیگری را بر عهده گیرند. مذاکره با کشورهای منطقه و خارج از منطقه این فرصت را مهیا می‌کند تا با پادرمیانی‌های مختلف زمینه حل مشکلات و ترمیم روابط فراهم شود. روحانی سال گذشته برای نخستین‌بار در کسوت رئیس‌جمهوری ایران به این اجلاس رفت و از تغییر نگاه ایران و رویکرد تعاملی با جهان سخن گفت. او همچنین پیشنهاد جهان عاری از خشونت را ارایه کرد که مورد استقبال دیگران نیز قرار گرفت. اکنون با توجه به اینکه مشکلات ما در پرونده هسته‌ای و... هنوز حل نشده و ضرب‌الاجل مورد نظر برای به‌نتیجه‌رسیدن مذاکرات هسته‌ای بیستم دسامبر است، ضرورت دارد که روحانی با‌‌ همان نگاه و شیوه سال گذشته به نیویورک برود. 

این حضور می‌تواند در مسائل منطقه‌ای نیز راهگشا باشد. در این اجلاس وزیر خارجه و ولیعهد عربستان نیز حضور دارند و احتمال برگزاری ملاقات‌هایی که قبلا در مورد آن اظهار علاقه شده بود، وجود دارد. چندی قبل عربستان از ظریف دعوت کرده بود اما وزیرخارجه ایران، معاون خود را به این کشور فرستاد و می‌دانیم که این نپذیرفتن دعوت‌ها معمولا رنجش ایجاد می‌کند و اجلاس «سازمان‌ملل» فرصت خوبی برای رفع این رنجش‌ها نیز به شمار می‌رود. 

جمشید رضایی در روزنامه دولتی ایران از «پیش شرط‌‌های یک دیدار تاریخی» سخن گفته و از جمله نوشته: نخستین و مهم ‌ترین مشکل در روابط ایران و امریکا به دخالت‌های تاریخی بر می‌گردد که واشنگتن به ناحق در حق کشور و ملت ایران انجام داده است. از طراحی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا رفتار خصمانه با به ثمر نشستن انقلاب اسلامی مردم ایران تا کمک به صدام حسین و حزب بعث عراق برای حمله به ایران و اعمال تحریم‌های گسترده اقتصادی ۳۵ ساله علیه مردم ایران. همگی این رفتار‌ها به گونه‌ای بوده است که ایرانیان را به این نتیجه رساند تداوم روابط با امریکا به نفع ایران نیست. به همین دلیل هم بعد از اقدام یکطرفه کاخ سفید در قطع رابطه با ایران در سال ۵۸، ایران هم تمایل یا تحرک خاصی برای از سرگیری روابط نشان نداده است هر چند که هیچ وقت هم نگفته که قطع روابط تا ابد خواهد بود. بلکه ایران خواستار حسن رفتار از طرف امریکایی‌ها شده است تا در پرتو چنین رفتاری امکان از‌سر‌گیری رابطه فراهم شود. 

در موضوع دوم ایران و امریکا در سطح منطقه هم اختلافات زیادی دارند. ایران سیاست‌های این کشور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را تأیید نکرده و معتقد است امریکایی‌ها به عمد در جهت منحرف ساختن جریان‌های سیاسی کشورهای منطقه خاورمیانه و بالاخص جهان اسلام حرکت می‌کنند. از دید ایران، ظهور پدیده‌های افراطی مانند القاعده، طالبان، داعش و... محصول سیاست‌های ویژه امریکا و همپیمانان غربی‌اش در خاورمیانه است. 

علاوه بر این، در ۱۱ سال گذشته یک اختلاف مهم سیاسی دیگر بین ایران و امریکا بروز کرده است که این اختلاف به یکی از مهم ‌ترین مناقشات جهانی هم تبدیل شده است. فعالیت‌های هسته‌ای ایران و حق ایران برای دسترسی به چرخه کامل انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای آن هم طبق معاهدات جهانی موضوعی است که امریکایی‌ها به نیابت از اسرائیلی‌ها بر نمی‌تابند. طبق نظر کار‌شناسان بین‌المللی موضوع پرونده هسته‌ای ایران نه یک مسأله یا مناقشه حقوقی که یک مسأله سیاسی است. ناگفته پیداست که مسائل سیاسی هم راه حل سیاسی و نه حقوقی دارند. دقیقاً از همین منظر است که احتمال دیدار روحانی و اوباما در نیویورک مهم ارزیابی می‌شود. 

همان‌طور که مقام معظم رهبری در روز پنجشنبه، ۱۹ دی ماه سال ۱۳۹۲ در دیدار با قشرهای مختلف مردم قم تأکید کردند: «نظام جمهوری اسلامی ایران، در موضوعات خاصی که مصلحت بداند برای حل مشکل، با امریکا مذاکره خواهد کرد». چنین مذاکراتی تاکنون به سطح وزرای خارجه رسیده است و اگر پیش زمینه‌هایش فراهم شود و برای ایران دستاورد ملموسی به همراه داشته باشد، می‌تواند یک درجه ارتقا پیدا کند. با این حال سه هفته پیش که امریکایی‌ها تحریم‌هایی را علیه اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی یا شرکای خارجی ایران اعمال کردند، با ناخرسندی صریح رئیس‌جمهوری ایران همراه و چنین رفتاری مغایر روح توافقنامه ژنو تشخیص داده شد. 

به این ترتیب صرف فضا‌سازی رسانه‌ای برای انجام دیدار رؤسای جمهوری دو کشور کافی نیست و امریکایی‌ها باید گام‌های عملی بردارند؛ گام‌هایی که نشان دهنده حسن نیت و رفتار امریکایی‌ها باشد. حال آنکه نه تنها نشانه‌های قوی در این زمینه دیده نمی‌شود بلکه آن‌ها صداقت کمتری از خود نشان داده‌اند و حتی تحریم‌های جدیدی هم طی یک سال اخیر علیه ایران افزوده‌اند. 

در مقابل روزنامه‌های نزدیک به اصولگرایان تصویری منفی از این دیدار احتمالی ارائه کرده‌اند. مهدی محمدی در بخشی از گفت‌و‌گوی خود با روزنامه وطن امروز گفته: اساسا جریان اصلاح‌طلب علاقه بیمارگونه‌ای به بزرگنمایی محاسن ارتباط دوجانبه با آمریکا دارد. صرف تماس هیچ معجزه‌ای نمی‌کند. باید چیزی برای مذاکره و بده‌بستان و زمینه‌ای برای تفاهم وجود داشته باشد. آنچه تا امروز این مذاکرات را پیش برده نیاز متقابل دوطرف به حفظ فرآیند مذاکراتی و امکانپذیر بودن حصول توافق نهایی بوده است. حداکثر این است که این تماس‌ها دیدگاه‌های دو طرف را برای یکدیگر روشن‌تر کرده و در مواردی به مذکرات سرعت داده است. 

اما اینکه کسی فکر کند مذاکره دوجانبه با آمریکا باعث شده آن‌ها تعدیلی در دیدگاه‌های خود به عمل بیاورند یا با حسن نیت و انعطاف بیشتری مذاکره کنند، معنایش این است که هیچ چیز درباره این مذاکرات نمی‌داند. شنیدم در همین جلسه آخر دیدار دوجانبه در ژنو، آقای بیل برنز به طرف ایرانی گفته است ما باید سالی چند بار از تاسیسات نظامی شما بازدید کنیم. خب! این ثمره حدود یک سال نشست و برخاست فشرده با آمریکاست. تازه می‌دانید آقای برنز مثلا فرد معتدل آمریکایی‌هاست و همیشه نقش پلیس خوب را بازی می‌کند. در واقع از یک منظر راهبردی مذاکره مستقیم با آمریکا ممکن است محاسن شکلی داشته باشد ولی به لحاظ محتوایی کار را بسیار سخت می‌کند.‌‌ همان سال گذشته که آقایان بدون مجوز تماس تلفنی برقرار کردند، خب! بفرمایند ببینیم چه کمکی به محتوای مذاکرات کرد؟ وضع براثر تماس مستقیم بدون تردید بد‌تر شده است. تحریم‌ها بی‌محابا اعمال می‌شود و تازه ادعای آمریکایی‌ها که دوستان ما هرگز تکذیب نکردند این است که تیم ایرانی قبول دارد این‌ها تحریم جدید نیست. ادبیاتشان بسیار تند شده، درخواست‌هایشان به حوزه‌های نظامی هم کشیده شده، هیچ امتیاز معناداری نداده‌اند، در حوزه‌های ژئوپلیتیک و منطقه‌ای هم می‌بینید که اساسا سعی می‌کنند ایران را به رسمیت نشناسند. 

کیهان در بخش طنز خود را تیتر «گوشت کوبیده» روحانی را متمایل به چنین دیداری دانسته و نوشته: 

گفت: دکتر روحانی رئیس‌جمهور کشورمان گفته است «برنامه‌ای برای ملاقات با اوباما ندارم ولی همه چیز ممکن است»! 

گفتم: خب! اوباما چی گفته؟! 

گفت: اوباما گفته است؛ «من هم برنامه‌ای برای دیدار با روحانی ندارم ولی اگر او بخواهد استقبال می‌کنم»! 

گفتم:‌ای دل غافل! انگاری قرار است باز هم اقدامات «نابجایی» اتفاق بیفتد. 

گفت: چرا نفوس بد می‌زنی؟! از کجا می‌گویی؟! 

گفتم: بچه‌ای با قهر از سر سفره کنار رفته بود و می‌گفت آبگوشت دوست ندارم! مادرش محض احتیاط مقداری گوشت‌کوبیده برایش کنار گذاشت و بچه در حالی که زیرچشمی مراقب اوضاع بود به مادرش گفت؛ من که قهر کرده‌ام و چیزی نمی‌خورم! ولی این گوشت کوبیده را برای هرکس کنار گذاشته‌ای، خیلی کم است! 

حسین شمسیان هم در بخش‌هایی از سرمقاله کیهان با تیتر «برگ برنده دست ماست» نوشته: واقعیت مهم و غیرقابل انکار ـ که گمان می‌رود عده‌ای در داخل با هیاهو و جنجال سعی در پوشاندن آن دارند ـ این است که آمریکا، افزون بر اینکه از شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی داخلی رنج می‌برد، در منطقه نیز با معضلات جدی و مهمی روبروست که هر یک در برابر هژمونی و اقتدار ابرقدرتی که حالا کم‌کم ستاره‌های اقبالش بیشتر و بیشتر افول می‌کند، چالشی عظیم قلمداد می‌شود. نوکران دست‌پرورده‌ آن‌ها یعنی داعش، در عراق و سوریه ناکام مانده‌اند و عملا سال‌ها سرمایه‌گذاری آمریکا بی‌ثمر بوده است! آمریکایی ‌که ۲ ماه پیش از پدیده داعش حمایت می‌کرد و آن را نتیجه منطقی و منصفانه اقدامات دولت نوری‌مالکی می‌دانست و انگلیسی که به جای واژه تروریست از عبارت «پیکارجویان» برای نام بردن از داعش استفاده می‌کرد، امروز نگران هجوم سگ‌های دیروز خود، ائتلاف درست می‌کنند تا بلکه بتوانند، مأموران دیروز خود را مهار کنند و جلو‌ آبروریزی احتمالی آینده را بگیرند و البته به این بهانه باز هم جای پایی در منطقه داشته باشند! 

از دیگر سو تلاش‌های مهم‌ترین متحد آن‌ها در منطقه یعنی عربستان در ماجرای یمن بی‌ثمر مانده و قیام فراگیر مردم یمن وارد مرحله تازه‌ای شده و منطقه آبستن رخ داد تازه‌ای از جنس انقلاب‌های اسلامی است. مصادیقی از این دست که شرح و وصف این روزهای آمریکا در منطقه است، فراوان است و سخن را به درازا می‌کشد. 

اما آن‌ها به سیاق همیشه، علی رغم آنکه در موضع ضعف و استیصالند، هیاهو می‌کنند و به قول امام راحل «اُشتلم» می‌زنند! و در حالیکه از اداره کوچک‌ترین امری در منطقه عاجزند و نظام اسلامی به معنی واقعی کلمه تعیین‌کننده مهم‌ترین خطوط سیاسی منطقه و جهان اسلام شده، با جار و جنجال و بکارگیری عوامل گوناگون و فراخوان نوکران داخلی، سعی در وارونه جلوه دادن موضوع دارند و در شرایطی که در باتلاق‌های مختلف منطقه‌ای فرو رفته‌اند و ما دست نیازشان را مقتدرانه و هوشمندانه پس‌زده‌ایم، جوری سخن می‌گویند که گویی ما با همه وجود به آن‌ها نیاز داریم و این آن‌ها هستند که می‌توانند ناجی ما باشند! و اصلا به روی خودشان نمی‌آورند که مثلا در موضوعی مثل مبارزه با داعش ۳ بار از ما درخواست کرده‌اند و جواب رد شنیده‌اند! 

‌«تقلب درشهر‌ها، وعده در روستا‌ها» یا حاکمیت قانون؟ 


جوان در گزارش خود از همه‌پرسی استقلال اسکاتلند از انگلیس نوشته: همه پرسی استقلال اسکاتلند ‏‏ واجدین آرا را به پای انتخابات کشید اما استقلال‌گرایان که در روزهای گذشته تحت پیچیده‌ترین حملات حرفه‏ای تبلیغاتی حریف قرار داشتند، به رغم نظرسنجی‌هایی که نشان می‌‏داد شانه‏ به شانه یا حتی جلو‌تر از وحدت‌گرایان پیش می‌تازند در دقایق آخر زمین را باز هم باختند و تنها توانستند ۵۸/ ۴۴ درصد درصد از آرا را به نفع خود در صندوق‏‌ها داشته باشند. ۲ میلیون و ۱۱۹ هزار و ۹۲۶ نفر ‏ یعنی ۴۲/ ۵۵ درصد از رأی دهندگان اسکاتلندی نشان دادند که نمی‌خواهند هزینه‌های لازم برای استقلال بپردازند و ترجیح می‌دهند به وعده‌های خودمختاری بیشتر مالی لندن در صورت باقی ماندن در اتحاد با رژیم سلطنتی انگلیس دلخوش باشند. به این ترتیب یک میلیون و ۶۱۷ هزار و ۹۸۹نفری که رأی مثبت به جدایی از انگلیس داده بودند از تحقق رویای سه قرنه بازپس‌گیری استقلال بازماندند. 

استقلال‌گرایان اگرچه در کل بازنده این مبارزه سیاسی بودند اما در شهر‌های بزرگ همچون گلاسکو با ۶۰۰ هزار نفر به عنوان بزرگ‌ترین شهر اسکاتلند و همچنین شهر دندی توانستند اکثریت را به خود اختصاص دهند. بر اساس اعلام نتایج همه پرسی رأی ۵۳ درصد ‏مردم گلاسکو به سود استقلال‌ بود. این در حالی است که در این همه پرسی گزارش ۱۰ مورد تقلب انتخاباتی در شهر گلاسکو مطرح شد و عده‌ای از رأی ‏دهندگان اعلام کردند هنگامی که برای رأی دادن به حوزه‌های رأی‌گیری رفتند دریافتند که از پیش ‏رأی آن‌ها ثبت شده است. ‏ 

همچنین در جریان تجمعی که هزاران تن از حامیان استقلال اسکاتلند از انگلیس در میدان جورج در ‏شهر گلاسکو برگزار کردند برخی از شرکت کنندگان در این تجمع دستگیر شدند. ‏

در مقابل صادق زیباکلام در روزنامه شرق و در مطلبی با تیتر «نخ نامریی تسبیح مردمسالاری» از جمله نوشته: اگر آنچه در اسکاتلند انگلستان اتفاق افتاد در یک ‌کشور در حال ‌توسعه رخ داده بود، تاکنون نتایج کاملا متفاوتی به‌بار آمده بود. اگر بریتانیا به جای آنکه کشوری کاملا دموکراتیک باشد، کشوری توسعه‌نیافته و غیردموکراتیک می‌بود و شماری از مردم یک‌ منطقه آن به نام اسکاتلند، خواهان جدایی و استقلال می‌شدند، تاکنون نیروهای هوایی انگلستان مواضع جدایی‌طلبان را به دفعات بمباران کرده بود، زندان‌های این کشور مملو از تجزیه‌طلبان و تروریست‌های اسکاتلندی می‌بود، مناطق وسیعی از اسکاتلند تحت‌ اشغال ارتش انگلستان قرار گرفته و در بخش‌های دیگری از آن اعلام حکومت‌نظامی شده بود، از لندن به ادینبورگ ـ مرکز اسکاتلند ـ و سایر شهرهای دیگر آن با ستون نظامی می‌بایستی رفت‌وآمد می‌شد و جدایی‌طلبان در ارتفاعات اسکاتلند با ارتش انگلستان درحال نبرد بودند و سایر صحنه‌ها و تصاویری که هر روزه در اخبار جلوی چشمان جهانیان در مناطقی که دچار مشکلات مشابه هستند، اتفاق می‌افتادند. به ‌علاوه مقامات انگلیسی در لندن، حرکت استقلال‌طلبی در اسکاتلند را حاصل توطئه مرموزی از سوی طرف‌های خارجی می‌دانستند که با ایجاد تفرقه میان دو ملت اسکاتلند و انگلستان که قرن‌ها در صلح و آرامش در کنار یکدیگر به سر برده‌اند، می‌خواهند انگلستان را تضعیف کنند. 

پرسش ساده آن است که چرا در جریان استقلال‌خواهی مردم اسکاتلند، نه یک‌فشنگ مشقی شلیک شد، نه یک‌اسکاتلندی با اتهام تجزیه‌طلبی مواجه شد، نه حتی یک‌ثانیه اعلام وضعیت فوق‌العاده در اسکاتلند ضرورت پیدا کرد و نه رقبای لندن ـ فرانسه یا آلمان ـ متهم شدند که در پشت تحولات اسکاتلند قرار دارند و «بریتانیا» را به زانو در‌آوردند. کمترین نکته‌ای که علی‌القاعده می‌بایستی اتفاق می‌افتاد آن بود که پای نفت دریای شمال که چسبیده به اسکاتلند است، به میان می‌آمد. انگلیسی‌ها، شرکت‌های بزرگ نفتی و اسکاتلندی‌ها را متهم می‌کردند که پای آن‌ها در جریان استقلال‌طلبی اسکاتلند در میان است؛ اما این اتفاق هم نیفتاد. مشابه همین وضعیت، چند سال پیش در استرالیا رخ داد، استرالیا در حقیقت، وابسته به بریتانیاست و سفارت استرالیا در همین تهران خودمان، تصویر ملکه انگلستان را به‌عنوان رئیس کشور بر دیوار نصب کرده است. جریانات سیاسی چپ در استرالیا مدت‌ها بود برای جدایی این منطقه از انگلستان تبلیغ می‌کردند. 

حزب کارگر وعده داده بود، اگر به قدرت برسد موضوع استقلال استرالیا از بریتانیا و جمهوری‌شدن آن کشور را به همه‌پرسی خواهد گذارد. آن حزب در انتخابات برنده شد و رفراندوم هم صورت گرفت. بیش از ۶۰درصد مردم استرالیا، رای دادند که نمی‌خواهند این کشور، یک جمهوری مستقل شود. همچنانکه دو روز پیش هم بیش از نیمی از مردم اسکاتلند، رای مشابهی دادند. در واقع، نخ تسبیح نامریی که باعث می‌شود با وجود آن همه تبلیغات ملی‌گرایان و موافقان جدایی اسکاتلند از بریتانیا، مردم اسکاتلند ترجیح دهند مستقل نشوند و جزیی از بریتانیا باقی بمانند، دموکراسی است. دقیقا اگر امروزه هزاران جدایی‌طلب اسکاتلندی به‌واسطه فعالیت‌های جدایی‌طلبانه در زندان‌های انگلستان به سر می‌برند یا به جای حاکمیت دموکراسی، همواره در معرض محدودیت قرار گرفته بودند، آیا همچنان رای به باقیماندن با انگلستان را به صندوق می‌ریختند؟ چه بخواهیم چه نخواهیم، جامعه بریتانیا آنقدر توسعه یافته و حاکمیت قانون در آن کشور پررنگ است که وقتی همه‌پرسی برگزار می‌شود، اکثریت دلیلی بر جدایی از بریتانیا نمی‌بینند، همچنان که چندسال پیش، استرالیایی‌ها هم دلیل برای جدایی پیدا نکردند. گمشده همه مردم جهان،‌‌ همان احترام به قانون و قواعد مردمسالاری است. 

‌«آرامش فعال» یا «سکوت و خانه نشینی»؛ اصلاح‌طلبان چه راهبردی را باید بیازمایند؟ 


مجتبی حسینی در مطلبی برای روزنامه اعتماد در باره آینده اصلاحات نوشته است؛ 

یکم: طرح پرسش آینده اصلاحات

«آیا جنبش اصلاحات تنها منحصر به عملگرایی نیروهای سیاسی این جنبش بود یا آنکه یک جنبش اجتماعی- سیاسی است؟ اصلاح‌طلبان پس از گذشت ۱۸ سال از تشکیل دولت اصلاحات چه شرایطی را سپری می‌کنند؟ تفاوت اصلاح‌طلبی رسیده به دولت اعتدال با اصلاح‌طلبی دولت خاتمی در چیست؟ آیا اهداف و مطالبات جنبش اصلاحات تغییر کرده و کمرنگ شده است؟ آیا عناصر عملیاتی جنبش اصلاحات برای بازیگری و بازی سازی در سپهر سیاسی ایران محتاج سازمان‌های سیاسی تابلو دار هستند یا آنکه می‌توانند با رجعت به سازمان‌های مردم نهاد، برنامه‌های جنبش را هدایت و مدیریت کنند؟ آیا جناح اصلاح‌طلب ستیز همچنان با محدودیت سازی برای بازیگری سیاسی اصلاح‌طلبان می‌تواند جنبش اصلاحات را زمینگیر کند؟ 

آیا از ضریب مطالبات مدنی و سیاسی توده‌های اجتماعی اصلاح‌طلب با کمرنگ شدن قدرت بازیگری عناصر سیاسی این جنبش، کاسته شده و تغییر کاربری داده است؟ آیا تعامل با حاکمیت به معنای کوتاه شدن سقف مطالبات اصلاح‌طلبی است؟ آیا اگر همه عناصرسیاسی اصلاح‌طلب درون مرز‌ها منفعل شوند، جنبش اصلاحات زمینگیر می‌شود؟». 

دوم: رویکرد اصلاح‌طلبان به دولت اعتدال


آینده جنبش اصلاحات و آینده هیبت و هویت میدان سیاست در ایران وابسته به نوع پاسخی است که عناصر موثر در قدرت (حاکمیت/جناح‌های سایسی) به این پرسش‌ها می‌دهند، چرا که با وجود همه توان و پتانسیلی که در طول سال‌ها برای کاریکاتوریزه و کمیک کردن مطالبات اصلاح‌طلبانه در جامعه ایرانی از سوی جریان و جناح ضد اصلاحات به کارگرفته شد، این مطالبات و خواسته‌ها در بطن و متن جامعه ملموس و مشهود است تا جایی که حسن روحانی (پیشا انتخابات/ پسا انتخابات) اصلاح‌طلبانه سخن می‌گوید و بر‌‌ همان صوری می‌دمد و طبلی می‌کوبد که اصلاح‌طلبان در متن و حاشیه قدرت کوبیده‌اند. 

در این میان اگرچه اصلاح‌طلبان معتقدند که حسن روحانی و دولت اعتدال، رئیس جمهور اصلاح‌طلب و دولت اصلاحات نیست و نباید توقعات از یک دولت اصلاح‌طلب را از این دولت داشت اما قایل به این مساله‌اند که سخنان اصلاح‌طلبانه دولت روحانی نمایانگر خاموش نشدن مطالبات مدنی-سیاسی ایرانیان است. اصلاح‌طلبان خوب می‌دانند که این دولت، «دولت گشودگی‌های محدود است اما آغوش خود را هم روی گشوده شدن روزنه و دریچه‌ای باز کرده تا که شاید از همین روزنه‌ها دری و دروازه‌ای به روی جامعه مدنی باز شود و در پس آن عمارتی نو، مستحکم و ضد زلزله سیاسی بنا نهاده شود. 

سوم: مؤلفه‌های راهبرد «آرامش فعال» 

ساخت عمارت مستحکم اصلاح‌طلب هرگز بدون ادراک صحیح از موقعیت فعلی نیروی انسانی جنبش اصلاحات (عناصر سیاسی/عناصر اجتماعی)، شناخت دقیق از مصایب پیش رو و اتخاذ راهکار‌ها و راهبردهای هوشمند و چند بعدی امکان پذیر نیست. بر این اساس در میان نیروهای اصلاح‌طلب برخی با اشاره به استقرار دولت اعتدال معتقدند که استرات‍ژی اصلاح‌طلبان برای ساخت این حصن حصین، سکوت و خانه نشینی است. سعید حجاریان قایل به این راهبرد است. او با طرح حدیث «الیوم زمن السکوت و لزوم البیوت»: به اصلاح‌طلبان توصیه کرد که امروز، روز سکوت و خانه نشینی اصلاح‌طلبان است. اگرچه در اردوگاه اصلاح‌طلبان افراد دیگری همچون محمدرضا تاجیک، رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک در دولت سید محمد خاتمی هم هستند که می‌گویند: «اصلاح‌طلبان زنده به آنند که آرام نگیرند/ موجند که آرامش آنان در عدم آنان است». به اعتقاد این تئوریسین اصلاح‌طلب، جنبش اصلاح‌طلبی اساسا جنبش «مطالبه» هاست و تا مطالبه وجود دارد، جنبش اصلاح‌طلبی حیات و جوشش دارد. 

به اعتقاد محمدرضا تاجیک، اصلاح‌طلبان حق ندارند با انفعال و خمودگی خود اجازه دهند این تاریخ بی‌حضور و بی‌اذن آنان ورق بخورد. اگرچه شاید این دو دیدگاه با هم متفاوت باشد اما با‌شناختی نسبی از اقتدار اجتماعی گفتمان اصلاحات می‌توان گفت، دیدگاه‌هایی منتهی به یک نتیجه، همچون ریشه‌های یک درختند که می‌توان تحت عنوان راهبرد «آرامش فعال» نام برد. مبانی و جهت‏گیری‏های این راهکار را می‌‏توان به صورت زیر خلاصه کرد: 

۱) تلاش برای منزوی کردن افراطیون و تندرو‌ها با پذیرش امکان دست‏یابی به توافق با اصولگرایان معتدل بر محور منافع راهبردی ملی. 

۲) پویایی و تحرک بیشتر دراعتماد سازی برای معتدلین جناح اصولگرا از طریق دیالوگ محترمانه. 

۳) تاکید و پافشاری بر تفاوت و تمایز اصلاح‌طلبان درون حاکمیت با اپوزیسیون برانداز. 

۴) ارایه راهکاری بی‌مزد و منت به نهادهای حاکمیتی در راستای تامین امنیت و منافع ملی و چانه زنی برای قبولاندن موقعیت اصلاح‌طلبان برای عملیاتی کردن این راهبرد‌ها. 

۵) پذیرش خطوط قرمز تعیین شده از سوی حاکمیت و اثبات رعایت آن به نحو احسن. 

۶) باور به پیشبرد برنامه‌های اصلاحات از درون نهادهای رسمی به ویژه نهادهای انتخابی نظام. 

۷) تغییر سبک برقراری ارتباط با توده‌های هوادار اصلاحات (توجه ویژه به سازمان‌های مردم نهاد، و... در کنار احزاب) 

اصلاح‌طلبان با تکیه بر راهبرد آرامش فعال دیگر عرصه سیاسی را تنها گستره بازی خود قرار نخواهند داد و با تسخیر ریزبدنه‌های اجتماعی، سامان و سازمان جدیدی به جنبش اصلاحات قایل به تعامل با حاکمیت با رعایت حفظ هویت اصلاح‌طلبی خواهند داد. عملیاتی شدن این راهبرد نشان خواهد داد که اصلاح‌طلبان حواس شش گانه خود را محصور و محدود به قدرت سیاسی نکرده و رایحه، طعم و صورت و صدای خوش قدرت اجتماعی و فرهنگی را نیز احساس و درک کرده‌اند و برای تسخیر این قدرت برنامه و استراتژی دارند. بالمال، اگر روزی و روزگاری سرنوشت جنبش اصلاحات به سرنوشت بازیگران سیاسی این جنبش گره خورده بود و اصلاح‌طلبان به هر دلیلی با سیلی سخت رقیب، زمینگیر شدند اما عناصر اجتماعی از هفت خوان سخت اصلاحات ستیزان عبور کرده و راه خود را یافته است، چرا که حتی امروز اصولگرایان معتدل هم اصلاح‌طلبانه سخن می‌گویند و این امرنشانگر این است که سربازان جنبش اصلاحات با وجود همه اشتباهات خرد و کلان راهبردی و تاکتیکی به دلیل نمایندگی کردن مطالبات مدنی-اجتماعی و سیاسی توانسته‌اند این مطالبات را در جامعه ایرانی نهادینه کنند. امروز مفروض بر آنکه مخالفان جنبش اصلاحات با ابزار و مواهب در اختیار بتوانند مانع از سرگیری فعالیت‌های عناصر سیاسی اصلاحات شوند و به گفته خود، سیلی بر صورت اینان بکوبند اما به واقع این سیلی، چه جناحی را مغضوب و چه گروهی را محبوب می‌کند؟




تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
hansen_html_code